شاید بعد ها
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ب.ظ
اگه یه وبلاگ نویس معروف و مشهور بودم امشب اینجا می نوشتم :فردا نمایشگاه کتاب می بینمتون ولی الان فقط میتونم غصه بخورم واسه کلاسای تموم نشدنی فردا
منوی بلاگ
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱)
- آذر ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۳)
- فروردين ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۲)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲)
- دی ۱۳۹۵ (۳)
- آذر ۱۳۹۵ (۴)
- آبان ۱۳۹۵ (۴)
- مهر ۱۳۹۵ (۲)
- شهریور ۱۳۹۵ (۲)
- مرداد ۱۳۹۵ (۴)
- تیر ۱۳۹۵ (۶)
- خرداد ۱۳۹۵ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۳)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- دی ۱۳۹۴ (۲)
- آذر ۱۳۹۴ (۳)
- آبان ۱۳۹۴ (۱)
- مهر ۱۳۹۴ (۳)
۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۱۸
ثریا شیری
ثریا شیری
:)
پاسخ:
:-)
:-)
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۳
serek
serek
اووووخی چقدر این حس بین ما مشترکه !!!
چقدر دلم میخواست نویسنده باشم یا یه وبلاگ نویس مشهور ：|
پاسخ:
چه جالب
چه جالب
۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۰۴
کروکودیل پیر
کروکودیل پیر
اونوقت این من بودم که با سر میومدم:)
پاسخ:
عزیزدل منی خب تووو
عزیزدل منی خب تووو
ذوق کردم خیلی
۱۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۰۱
آرزوهای نجیب (:
آرزوهای نجیب (:
چه ربطی داره به مشهور بودن وبلاگ نویس؟ می نوشتید حتما کسایی بودند که بیان (:
پاسخ:
به نظرم کسی که خوب می نویسه مشهور میشه
به نظرم کسی که خوب می نویسه مشهور میشه
۱۳ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۲
آرزوهای نجیب (:
آرزوهای نجیب (:
منظورم این بود، قرارهای وبلاگی به این ربط نداره که مشهور باشی یا نباشی ، بالاخره هر وبلاگ نویسی یه سری خواننده داره، شما می نوشتید حتما بعضی خواننده هاتون می اومدن دیدنتون (: اگرم نیومدن نباید براتون مهم باشه ، خیلی ریلکس نیومدن آدم ها رو حواله می کردید به کفشتون :D همیشه هم به خودتون بگید هر کس وبلاگم رو نخونه، اون ضرر کرده نه من والا (:
پاسخ:
نمیدونم.شاید ترسیدم تنها باشم اونجا
نمیدونم.شاید ترسیدم تنها باشم اونجا
جدیدا حس عجیبی دارم که خوب نیست.دعام کنید