دخترم
وقتی به دنیا آمدی،بزرگ شدی،مونسی شدی برایم غم هایم ،قصه ی تمام روزهای لعنتی خرداد۹۵ را برایت تعریف میکنم.قبلش قول بده خیلی گریه نکنی،من این خرداد به جای تمامی آدم های زمین گریه کردم و دلم آشوب شد.
دخترم
وقتی به دنیا آمدی،بزرگ شدی،مونسی شدی برایم غم هایم ،قصه ی تمام روزهای لعنتی خرداد۹۵ را برایت تعریف میکنم.قبلش قول بده خیلی گریه نکنی،من این خرداد به جای تمامی آدم های زمین گریه کردم و دلم آشوب شد.
برایم نوشت دلم بغل میخواد.نوشتم بیا توی بغلم گریه کن خوب شی.بعد آرزو کردم خدا برای همه ی غصه دار های زمین بغل بفرستد.از آن بغل هایی که نیاز نیست بگویی بغل میخوام تا در آغوشت بگیرند.از آن بغل های اصل که همیشه هست،دست هایی که همیشه ی خدا دور بازوانت حلقه شده است.از آن بغل ها...
کاش خدا word زندگیمان را باز میکرد،دکمه ی ctrl+f سرنوشت را فشار می داد و بعد همه ی غم و غصه های آینده را از بین می برد و به جایش برایمان شادی می گذاشت.
صبیه:گفتم گوشیم پیدا شد؟دزد گوشیمو گرفتن
اگر حیاط خانه را هر روز آب پاشی کنم.اگر همه ی شمعدانی های حیاط را آب بدهم.اگر عصر ها برای ماهی گلی های حوض کوچک وسط حیاط قصه بگویم.اگر در زمستان ها هر روز بساط بافتنی ام را گوشه ی حیاط پهن کنم.اگر تابستان ها مدام به لواشک های پهن شده روی ایوان سر بزنم.اگر پاییزها تمام حیاط را با برگ های زرد بپوشانم و بهارها تمام توت ها را با دستان خودم بچینم.اگر عصرها چایی و نان و مربا بیاورم روی تخت حیاط بگذارم.اگر برای حیاط تاب بخرم.اگر عروسی پسر ها را در همین حیاط بگیرم.اگر تمام دخترها را در حیاط کوچکمان با مرد زندگیشان دست به دست بدهم.اگر برای دل کاشی ها با ذغال لی لی بکشم.اگر ناهارهای جمعه را در حیاط بخوریم.اگر تمام میوه های کاج را رنگ کنم.مگر عاشق حیاط نیستی؟اگر خانه مان حیاط داشته باشد می آیی؟
صبیه:دوست عزیزی که ازم آدرس اینستاگرام خواسته بودی:fa_asmaniii
صبیه:با اینکه رمزمو عوض کردم ولی حس می کنم یکی غیر از خودم وارد پنل میشه.حس خوبی نیست.اصلا
باید قبول کنین که خرداد ناخلف ترین فرزند بهارِ
دلیل قانع کننده؟
شروع شدن امتحانا