نون و القلم
ادبیات که خوانده باشی از یک جایی به بعد یاد می گیری شعرها و نوشته ها را با مخاطب خودت بخوانی.یاد می گیری همیشه معشوق ها آسمانی نیستند.یاد میگیری برای رسیدن به معشوق آسمانی اول باید عشق های مجازی را تجربه کنی.یاد می گیری شعرِ شعرا را بدون توجه به عقاید شخصی شان از بر کنی.یاد می گیری همین عاقا نوشتن ها، می تواند تمام دستور زبانت را عوض کند.از یک جایی به بعد می فهمی که سپرت،شمشیرت،تمام هست و نیستت یک قلم است و یک کاغذ که می توانی با همان هم مشروطه به پا کنی و هم معشوقه را اهلی دلت کنی.ادبیات که بخوانی خیابان انقلاب عاشقانه ترین خیابان جهان می شود و تمام کافه کتاب ها برایت مقدس می شوند .از یک جایی به بعد دچار دوگانگی می شوی.پیش خودت می گویی بنویسم که ادبیات بماند؟از طرف دیگر می گویی نکند نوشتنم باعث نابودی ادبیات شود.ادبیات که بخوانی کلیله و دمنه دوست های صمیمی ات می شوند.ادبیات که بخوانی نمی توانی بگویی از حافظ و سعدی و مولانا بدم می آید.ادبیات خواندن آدم ها را عوض می کند.آدم ها را بزرگ می کند.آدم ها را رام حروف فارسی می کند.می دانید؟به نظر من فقط باید دیوانه باشید که ادبیات بخوانید.
صبیه:پست قبلی را فقط برای خودم نگه داشتم.دوستتان دارم.به شدت مهربانید.
صبیه:به مناسبت روز قلم که به ما مربوط است.