دعایم کنید
جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۹ ب.ظ
این چند روز از خواب که بیدار شدم اشک ریختم.ناهار خوردم و اشک ریختم.غروب که شده است اشک ریختم.تمام غم های عالم کنج دلم خانه کرده و مادر تمام بغض ها شده ام.تمام ترس های دنیا را از بر شده ام و اسم سی هزارتا مریضی و رنج جدید را یاد گرفته ام.دلم می خواهد یکی بیاید بزند زیر گوشم و بگوید از خواب بیدار شو.یکی دستم را بگیرد و منی که شنا بلد نیستم را از بین این اقیانوس ترسناک نجات دهد.دعایم کنید.دعاکنید همه چیز خوب پیش برود.دعا کنید همه چیز خوب پیش برود.دعا کنید همه چیز خوب پیش رود.
صبیه:اینقدر حالم بد هست که به خودم حق بدهم هیچ سوالی را در هیچ کجا جواب ندهم.
۹۵/۰۹/۲۶